یعنی واقعا اینه؟ اینه دوستی؟
بزنم تک تکتون و نصف کنم؟
مخصوصا بهار و محدثه...
مریم و نازی و سمیرا خداییش معرفت به خرج دادن...
بهار که کلا خطش و عوض کرده انگار نه انگار....
-عرضم به حضور انورالساداتون که بنده حالم بسیار خوبه
آخرین بار یک قراری گذاشتیم...بنده ی حقیر به مدت 5 روز حالم بد بود
قرار کنسل شد و ای دوستان نامرد یه حالی ازم نپرسیدین
همینجا از سمیرای عزیز تشکر میکنم..جویای حالم بود...خیلی !
اینروزها هر کس به کاری مشغوله...
-
-
-
-
-
-
فکر کنم لقب پر مشغله ترین رو میتونیم به نازی بدیم
که 10 اسفند عروسیشه...
وای چی بپوشم...؟
راستی 22 بهمن مبارک..خخخخخ
سلام بکس....
امروز با یه آهنگ اومدم...
ترانه شو مخلصتون نارون گفته..
و صدای زیباشم متعلق به دوست عزیزمون پویا ست....
بزن دانلود قشنگه رو..
حالا بیا دست دست
تولد تولد تولدت مبارک
یکم دیر شد اما بازم تولدت مبارک بی معرفت
از طرف همه زاکان گم:
Happy birthday
سلام سلام بعد از ماه ها...
چقدر تنبلید شما بچه ها....
هیچی ننوشتین که ای بابا..
امروز تولده.....
تولده سمیراااااااا
همه دست دست دست...
آهااااااااااا صدا دستا نمیاد.....
مریم پاشو .....محدثه بزن برک خوشگله رو....
بهار برقص....
چی؟
هیچی هیچی.....اینجا یه اشتباهی پیش اومده...
نازی نازی بیا وسط.......میخوام بترکونین امشب...
سمیرا جونم بهت دیر تبریک گفتم آخه حالم بد بود...
امروز هم سرم زدم...
همه دست دست دست
بیکار نشینین...
هووووووووووووو
بیاااااااااااااااااااااااا
سلام بچه های عزیز...
امیدوارم حالتون خوب باشه..
که فکر میکنم هست...
این روز ها همه روزای آخر دانشگاه و میگذرونیم...
و تموم اون ۴ سال خاطره کم کم داره بارش و میبنده که بره...
قبل ازینکه این پست و بنویسم
یه متن بلند بالا نوشتم پر از احساس و مرور خاطرات...
از شانس گند من ارسال نشد و
پاک شد..
لعنتی !
دیگه حوصله ندارم دوباره بنویسم...
حالا یه روز روضه میخونم اشکتونم در میارم....
امروز من و محدثه رفتیم پارک و
همچون دو انسان فرحیخته تحقیق و نوشتیم
حالا قراره من از فردا بشینم تایپ کنم...
امروز بهار هم دیدیم..
به سلامتی و میمنت....
در اینجا اعترافی میکنم که من و محدثه رفتیم کلبه آبی
کباب ترکی خوردیم...
اینا رو میزنیم جز هزینه های تحقیق...
بهار و ندا و آزاده حواسشون باشه..
خوب ما رفتیم...