سلام دوستان...
هی....چه روزای کسل کننده و دلگیریه...
دلم واسه روزای دانشگاه تنگ شده....
فقط کمی از مریم و محدثه خبر دارم....
نمره هامونم اومد....
من ترم آخری گند زدم و ملقب شدم به :
کبری ۱۵...
و محدثه ملقب شد به کبری ۱۸.....
کثااااااااااااااافت...
حالا دیگه میشینی خر میزنی؟
آره؟
حالت و میگیرم...
به قول مریم :
- ما به اونی که بعده امتحان میاد غمبرک میزنه
میگه میفتم بعد ۱۸ میشه حرفی نداریم...
یادته که محدثه؟
قراره همین و بنویسه رو سنگ قبرت.... ( دور از جونش )
من جمعه دارم میرم بندر...
دیگه محبوب قلب ها رو نمیبینین...
ندا....محدثه حواستون باشه قرارمون چی بود؟
هواپیما و دزدی و آرررررررررررررررررره....
بهار کاملا محو شده....
به قول مریم دوباره :
- دوستی ها رو میبینی؟
سمیرا هم همین طور...
سلام علافان اجتماع...
دانشجویان دیروز....فارغ التخصیلان امروز..
امروز که اینجا نشسته ام تا چند روز دیگر امتحان آزمون سازی داریم...
استاد گرامی مستر آقاجانزاده...به افتخارشون...
حتی یک کلمه هم نخوندم...
و میدونم بعضی از شماها در حال خر زدن هستید...
بله با شما هستم...سمیرا و محدثه....
بقیه که شووتن ..میدونم..
البته آمار مریم و دارم..کمی خونده...
فقط من هیچی نخوندم...
اینم عکسش واسه یادگاری...
هوا ابریه...صدای رعد و برق میاد..
خیلی دلم گرفته...
وای بچه ها...دلم گرفته داغونم....
دارم پروژه فرنیا رو انجام میدم...
جمعه من و بهار داریم میریم قلعه رود خان...
کاش بقیه هم بودین...
مریم که کتک میخواد چون داره میره ماسوله و با ما نمیاد...بزنمش؟
محدثه هم که درگیر مهموناشه...
امروز بهار تو گردشگری ارائه داره....
بعد باید بریم گوشت بخریم.....الان بهار میگه :
- بگو دیگه ...پلو یا نون...؟
نون آقااااا..نووووووووووووووووووووووووون!
دلم گرفته.....دلم میخواد بمیرم....آره در اون حدم....
خدایا...
سلام دوستان از هم پاشیده...
اینروزا سرمون خیلی شلوغه...
محدثه که درگیر مهموناست و کوزت شده....
ما هم از هر طرف غم و غصه داریم...
غم و غصه پایان نامه...ترجمه ی انفرادی....و پروژه فرنیا...
منم طبق معمول دقیقه نودم...
امیدوارم سوتی نشه فقط ترم آخری.....
جمعه من و بهار داریم میریم قلعه رودخان...
شاید مریم بیاد...
کاش محدثه هم بیاد....
دلم کمی گرفته....وای حس میکنم خیلی سر در گمم..!
خوب میبینم که سون عین جلز متلاشی شده.....
خسته نباشین واقعا....
همون روز از فرط عصبانیت یه پستی اینجا گذاشتم اما بعد حذفش کردم....
شما اصلا چه میدونین ۷ چیه...
همتون یکین...هفت نیستیم...هفت تا یکیم!
یک
یک
یک
یک
یک
یک
یک..!
امروز پنج شنبه س....کلاس نداریم...
میخوام کلیپ و تمومش کنم...
اگرچه دیگه ذوقی ندارم....
اصلا دیگه کلیپ معنایی نداره....
اما خوب محدثه تهدیدم کرده تا شنبه باید حاضر شه...
دلم به شدت گرفته.....حالم خیلی بده...کیه که بفهمه؟