اومدم از خودم بنویسم اما محدثه یه چیزی گفت خیلی ناراحت شدم...
یعنی خیلی به طرز عجیبی الان غصه دار گشتم...
گفت :
مستر فرنیا تصادف کرده...
آخی...
اینروزا اصلا نیومدم دانشگاه...شما هم بدون من کلی حال کردین...
حال و حوصله دانشگاه رو ندارم...حتی گردش علمی!
روزای خوبی نیست...گفتنی نیست!